دلم برا وقتایی که تو دفترم مینوشتم تنگ شده
امروز لانگم آف شد و اونقدر کار داشتم که نفهمیدم کی شب شد
کارای بانکی
کارای خونه
اما تغییر دکوراسیون اتاق حالمو خوب کرد :)
آبگرمکنم درس شد
زندگی مستقل خیلی میچسبه
برای همتون آرزو میکنم بتونید تجربش کنید و مهم تر ازون از پسش بربیاید
تو زندگی موازی من شیرینی پزم و احتمالا اونقدر کارم خوب هست که بتونم لبخند آدمهارو ببینم
دیروز با زهرا رفتم خرید عین ماماناییه که یه مشت بچه تو سری خور بار میارن که همش میترسن همش میگه ایمکارو نکن زشته اون حذفو نزن
فلان جا نرو الان میگن داهاتی ایم و من به تخممه
واقعا خوشحالم خونوادم همیشه گذاشتن کاری که دوس دارم بکنم و جوری که هستم باشم و خودمم نذاشتم کسی جلومو بگیره
واقعا بقیه مهم نیستن نه خودشون نه فکراشون نه حرفاشون
هیچیشون واقعا
- ۰ نظر
- ۲۷ اسفند ۰۱ ، ۱۸:۵۹