ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

عدد نحس

سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۴۹ ق.ظ

من تو مدت زمان کمی ۱۳ کیلو وزن اضافه کردم 

اعتماد به نفسم ...

داغون شد 

هرکی منو میدید میگفت چقدر چاق شدی همه میگفتن بسه دیگه ریدی به هیکلت خیلی خوب بودی با خودت داری چیکار میکنی 

و دوس پسر احمقم با گفتن اندازه گاو شدی ضربه آخرو زد 

باسکول چیه ؟ یه چیزی که باهاش گوسفند وزن میکنن 

بهم میگفتن برو رو باسکول وزنتو ببین 

من ضربه زیادی خوردم 

ازون حرفا برای من آسیب روانی وحشتناکی موند که حتی همین الان که ۶۳ کیلو شدم و دقیقا ۱۰ کیلو کم کردم هنوز اعتماد به نفسی که باید ندارم 

هنوز باورم نمیشع 

همچنان احساس اضافه وزن دارم 

منی که لذت غذا یکی از دلخوشیام بود با عذاب وجدان غذاهای معمولی رو میخورم 

وقتی خونه ام ترجیح میدم چیزی نخورم 

و از تظر ذهنی خیلی اذیت شدم 

بااینکه میبینم سایز کم کردم 

لباسام بهم گشادن 

بااینکه جلوی آیینه میبینم شکم ندارم 

اما باز میگم اضافه وزن دارم 

باید لاغر تر بشم 

هیچکدوم ازون آدمای سمی که اون حرفارو زدن بهم دیگه تو زندگیم نیستن چون همون موقه ریدم بهشون و گفتم حیف که آیینه بیشعوریتو مث عن بودن ریختت بهت نشون نمیده :) 

ولی اثرش موند 

من اون موقه هیچی از پودر شدن اعتماد به نفسم نشون نمیدادم 

برعکس خیلی حالمو خوب نشون میدادم 

اما ساعتها گرسنه میموندم 

غذای درست حسابی نمیخوردم 

دیگه از شیرینی و بستنی لذت نمیبردم 

منزوی شده بودم 

و کوید 

کوید منو نجات داد 

دیگه آدمارو نمیدیدم 

دیگه دانشگاهو خوابگاه سمش نبودم 

دیگه تموم شده بود 

نمیدونم آدما چطور میتونن با حرف های چرتشون انقدر اثر عمیق و طولانی مدتی بذارن رو آدم 

من در ظاهر اوکی بودم حتی شاید خودمم نمیدونستم این آسیب عمقی به این عمیقی داشته باشه 

اما از عدد ۷۳ متنفرم 

و ازین ۶۳ لذتی نمیبرم 

و همش میترسم باز تکرار ش 

بااینکه میدونم مهم اصلاح سبک و رژیم غذاییمه 

مهم خودمم که بدنمو دوس داشته باشم 

میخوام بگم خیلی وقتا از نظر تئوریک خیلی چیزارو میدونیم اما در توانمون نیست 

میخوام بگم سخت گیر بودن خودمون گاهی از همه دنیا بیشتره 

من همیشه باید یکی باشه مجبورم کنه یه کاری کنم 

و همیشه سعی کردم اون یکی خودم باشم 

اما فهمیدم باید مهربون تر بود 

اگه نه از پا درمیام ...

 

 

  • ۰۲/۰۱/۱۵

نظرات (۱)

کامیون را هم با باسکول وزن می کنند"

@#$@!

پاسخ:
همین باسکول کوچیک معمولیا 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">