از لحاظ روحی نیاز دارم برگردم به سال ۲۰۱۱ و دوباره برای اولین بار یه سری از آهنگا و فیلما رو تجربه کنم
- ۱ نظر
- ۰۶ خرداد ۰۲ ، ۰۶:۴۱
از لحاظ روحی نیاز دارم برگردم به سال ۲۰۱۱ و دوباره برای اولین بار یه سری از آهنگا و فیلما رو تجربه کنم
من عاشق شدم ...
این حسو برای اولین بار توی زندگیم دارم تجربه میکنم ...
من دل دادم
دلودین باختم
من حالا یه قلب دارم که تو سینه اون میتپه تا منو زنده نگه داره
من میخوامش
نمیدونم حکمت این همه اتفاق افتادن های پشت سر هم چیه
فقط میدونم دلمو باختم ...
میدونم باورم نمیشه
میدونم هیچ کدوم ازین اتفاقا الکی نیست .
عمیقا با تمام وجودم حسش میکنم
صبح باهاش قرار گذاشتم
کنارش راه رفتم
اون از ته دل لبخند میزنه و این دلمو قرص میکنه
اینکه میتونم خیلی ...
یاورم نمیشه
لمس کردنش
دستشو گرفتن
نگرانی هاش
آرامشش
آخ
دلم میخواد محکم بغلش کنمو بهش اونقدر محبت کنم تا تموم شم
فقط دوسش ندارم
اون همه دنیامه ...
از آدمای هول و دروغگو متنفرم
متنفففففففففففر
یواشکی به باباش میگه چه خاله مهربونی
این اولین برخوردم با اولین بیمار خردسال چهار ساله ایه که تو بخشی که برای اولین بار اومدم داشتم
دوستش داشدم ؟
اوهوم گمونم
اما دلم گرفته
احساس تنهایی میکنم
نمیدونم حس میکنم برای کسی مهم نیسدم
شاید هم واقعا نیستم ...
نمیدونم
دلم توجه میخواد
گمونم کسی منو بلد نیست
و اصلا هم علاقه ای نداره یاد بگیره
دلم یه زندگی صاف و ساده میخواد
که نگران چیزی نباشم
یکم دلم گرفته
خستم
یکم
دلم چند روز آف میخواد
اینجا برای من خیلی عزیزه ...
خیلی
اینجا زندگی کردم
اینجا گریه کردم
خندیدم
دوست پیدا کردم
غصه خوردم
دعوا کردم
اما موند ...
دوست دارم یه جایی شروع کنم به ثبت خاطره هام
با عکس
با فیلم
نمیدونم حوصلم بکشه یا نع
اما خب
دوست داشتن یه نفر عین قماره
تو قمار میکنی به گا بری یا نه
اصلاحیه :
در واقع انتخاب بی معنا تر ازون چیزی بود که باید مینوشتم
سردمه
به خیانت فکر میکنم
به ناکافی بودن
به اینکه نمیخوام دیگه قوی باشم
به خوب نبودن
به درد کشیدن
به اون
میخوام یا نمیخوام ؟
مگه مهمه
تهش اونی که آسیب میبینه منم
تهش اونی که وابسته میشه قراره من باشم
تهش اونی که ...
نمیدونم
انگار موضع ضعف شده باشع قلمرو دلم
انگار که سرد نشسته باشم یه گوشه و دلم بخواد تموم شم
نیست بشم
یه جوری که انگار هیچوقت نبودم
دلم میخواد که ...
نمیدونم
حتی نمیدونم چی درسته چی غلط
نمیدونم چی میشه
نمیدونم چی باید بشع
یادمه بی صدا بی حرکت فقط درد نحمل کردم و اشک از گوشه چشمم ریخت
یادمه از ته دلم دلم تنگ شد
کاش برا پی ام اس باشه
کاش مشکل پریود باشه بهم ریختن هورمونا باشه
کاش همه چی تموم ش بالاخره
کاش من بالاخره بتونم اعتماد کنم
کاش وقتی میگن به تخمت بگیر بتونم
کاش تواناییشو داشته باشم
کاش بشع
آی دلم
من که همیشه از ته دلم مایه گذاشتم
قلبم تیر میکشه
یه چیزی رو سینم سنگینی میکنه
یه چیزی رو قلبمه
یه چیزی جلوی نفس کشیدنمو میگیره که حتی نمیدونم چیه
همش رو بدنم کبودی هست
روز به روز دارم ضعیف تر میشم
دلم میخواد گریه کنم
اما نمیتونم
میتونم
انگار نمیخوام
انگار دارم خفش میکنم درونمو
اگه دروغ بگه چی
دروغ میگه
من میدونم که منو نمیخواد
منو دوست نداره
میدونم الکی میگه که من خر بشم
نمیخوام
نمیخوام تو موضع ضعف قرار بگیرم
نمیخوام آسیب پذیر باشم
میخوام فرار کنم
...
گاهی وسط شلوغی شیفت دلم میخواد یه جایی بودم که رو چمن های نم خورده در حالی که داره بارون ریز میباره پا برهنه آروم آروم راه برم
حس خنکی و لمس اون زنده بودنه
اون آزاد بودنه
اون حجم از آرامشو یه جا جا بدم تو قلبم
مامان چند روز دیگه میاد و من دلتنگشم
گاهی عزیزام که پیشمن هم باز دلتنگشونم
امروز پاستا درست میکنم
برناممو مینویسم
امسال نمیذارم دیگه چیزی اذیتم کنه
نمیخوام از پس یختیا برنیام
میخوام برم
دور شم
از هر چیزی که آرامشمو بهم میریزونه
تنهایی اونقدرایی که فکر میکنید بد نیست
برعکس تمام تلاشت برای خودته
نه لازمه کسیو قانع کنی
نه استرس داشته باشی اتفاقی بیفته
خلاصه که بازم دارم هذیون میبافم :)
بچه که بودم ، خیلی بچه مامان همیشه گوگوش گوش میداد
یادمه نوارش همیشه تو خونه پخش میشد
برا همین گوگوش منو همیشه یاد مامان میندازه
یاد خونه
آرامش
یاد کم کم بزرگ شدن
یادمه مینشسنم کنار ضبط و به معنی کلمه های شعرایی که میخوند فکر میکردم
نمیدونم چرا
آهنگای گوگوش حالا هم برام همون حسو داره
تو خونه موقع آشپزی میذارم گوش میدم برای گربه ها باقی مونده مرغ رو میذارم تو تراس کوچولو خونه و درو باز میذارمو عاشق تکون خوردن پرده و هماهنگیش با برگای سبزو تازه درخت توت تو حیاط میشم
این آروم بودنه
این قشنگی
اینو این لحظه هارو با دنیا عوض نمیکنم
تو خونه بوی آویشن پیچیده ...
و من به این فکر میکنم اینجا چیکار میکنم