ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.
و تو
از
هر آنچه
تاکنون
دیده بودم
زیباتری

بایگانی

وقتی میخوای بری انقد مرد باش ک طرف مقابلو بی دلیل مقصر نکنی

بهونه نده دستش وایسا توچشماش نگاکن دلیلاتو دونه دونه بهش بگو بعدوایسا حرفاشو بشنو

اینجا همه حق با ت نیس اینو بفهم طرف مقابلم اندازه ت حق داره هرچقدم مقصر باشه.


  • ۱۸ دی ۹۵ ، ۱۷:۴۵

میگن دختر ب موهاوقیافشه...!  لابد پسرم ب پولو خوشتیپیشه

من نمیدونم پس کی قراره ب ذات طرف ب رفتارش ب شعورش ب سطح فکریش ب احترام  گذاشتنش هم توجه کنیم

من منکر زیبایی و پول نیستم

ولی مطمعن باشید زیباترین دختردنیا(البته بدون آرایش منظورمه) بدون اخلاق و رفتاردرست غیرقابل تحمله.و همینطور ی پسر پولدار.

واین ماهستیم ک معیارهارو برای خودمون تعریف میکنیم

پس لااقل بیایدازخودمون شروع کنیم ظاهر ادمارو معیار قضاوتامون قرار ندیم...

خب پسر همیشه برای من موجوده مبهم و گنگ و ناشناخته ای بوده...!!

  • ۱۷ دی ۹۵ ، ۱۲:۵۴

دیروز نمیدونم چی شد بجای هیولا گفتم       هیالو...!!!

  • ۱۷ دی ۹۵ ، ۱۲:۵۱

وقتی مینویسی خودت هستی از ته وجودت 

دیگر مبهم نیستی خوده خودتی...





*کاش میشد بهش بگم چقدر بهش میاد

  • ۱۵ دی ۹۵ ، ۱۷:۴۶

اورا در آغوش میگیری

وجودش انقدر در آغوشت آرام میگیرد که به خواب میرود

انوقت همانجاست که دلت را جامیگذاری پشت پلک های کوچکش روی گونه هایی که درست شبیه پدرش است روی لب هایی که از فرط کوچکی تنها تحمل بوسه را دارد

فقط یک چیزی میشود بگویی چقدر طول میکشد باورکنی تو مادر فرشته ی کوچک ومعصوم آغوشت  نیستی...


 

  • ۱۵ دی ۹۵ ، ۰۹:۵۷

  _  ساکتی!؟

  +  چی بگم!!؟

  _  مث همیشه چرتوپرت...!!!

  • ۱۴ دی ۹۵ ، ۱۸:۵۹

   _  تو بری دانشگاه من چیکارکنم!؟

   +  هیچی زندگی...!

  • ۱۴ دی ۹۵ ، ۱۸:۵۷

احتمالا اونی که تنهایی زیربارون راه میره

وموهاش خیس شده

و دنبال کمی فاصله از روزمرگی های همیشگیه      منم!

  • ۱۳ دی ۹۵ ، ۱۹:۱۴

من آدمه شنیدن بهونه ها نیستم...

من خیلی زود آدم هایی رو که حتی حاضرنیستن حالموبپرسن کنار میذارم چون میدونم یه نفر هرچقدر هم سرش شولوغ باشه بین همه کارهاش بازم یاد کسایی که واسش ارزش دارن هست

پس هرجا ازت یادنکردن بشین و باورکن واس طرف ارزش نداشتی الکیم خودتو بابهونه ها قانع نکن.

  • ۱۳ دی ۹۵ ، ۱۹:۰۵