من ناخواسته بوده ام
بارها این ناخواسته بودن در رفتار ها و حرف های مختلفی به رویم آورده شده
من امشب بغض کردم و یک بار دیگر مثل هزاران بار قبل آرزو کردم کاش هیچوقت به دنیا نمی آمدم
کاش تمام میشدم
کاش یکی ازین تیرهای لعنتی در قلب من میخورد و همه چیز برای همیشه تمام میشد
کاش میشد یک جایی میرفتی و حرف میزدی و یک تغییر بزرگ اتفاق می افتاد
مثلا میگفتند دیگر از فردا هیچکس با هیچ نسبتی حق ندارد از یک نفر دیگر بابت یک کار معمولی در یک زندگی معمولی جواب پس بگیرد
یا مثلا میگفتند دیگر لارم نیست بابت هیچ کار معمولی جواب پس بدهی
نه به پدرت نه به مادرت نه به هیچ احد دیگری
اصلا کاش میگفتند هیچکس اجازه دخالت در زندگی ات را ندارد
من خسته ام
من فقط میخواهم این حجم توامان فشار و استرس و کوفت و زهر مار تمام شود به هر قیمتی حتی به قیمت جانم
من دلم میخواهد یک زندگی معمولی با معیارهای معمولی یک آدم معمولی ۲۴ ساله داشته باشم
و دیگر بابت سطحی ترین اتفاق های زندگیم به هیچ بنی بشری با هیچ نسبت کوفتی ای جواب پس ندهم
و این حجم توان ناپذیر از تنفر را دیگر به دوش نکشم
و سنگینی اش را در دلم تاب نیاورم
من فقط میخواهم معمولی باشم
معمولی معمولی معمولی معمولی
- ۴ نظر
- ۰۱ آبان ۰۱ ، ۲۰:۴۱