من غصم گرفته
بغضم گرفته
و تنها دور از عزیزترین های قلبم به دوست داشتنشون فکر میکنم
به اینکه آیا فردا که از خونه تا بیمارستان میرم زنده برمیگردم خونه یا نه
من به مامانم میگم ممکنه من جای اون کشته میشدم
من برای عزیزدلم مینویسم دوستت دارم و به این فکر میکنم اگه پیام آخرم باشه چی
من میترسم ازین همه ابهام
ولی با خودم فکر میکنم مرگ یک بار شیون هم یک بار
با خودم فکر میکنم که این درد و رنج قدرت فریاد سینم میشه یا نه
شک ؟
نه شکی نیست
من از همتون متنفرم
از همه کسایی که کوچک ترین نشونه ای ازتون دارن متنفرم
من دیگه نمیخوام با ترس ادامه بدم
راستی مامان قرار بود اسم من را مهسا بگذارد ..
- ۰ نظر
- ۲۵ شهریور ۰۱ ، ۱۷:۵۸