ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

دیگه بسه

شنبه, ۱۴ آبان ۱۴۰۱، ۰۵:۱۴ ب.ظ

من همیشه پر از شوق زندگی بودم 

پر از ذوق به ساده ترین چیزای معمولی یه زندگی معمولی تر 

من همیشه تمام تلاشم رو کردم از دل خوذم بزنم تا حال بقیه آدمای زنذگیم خوب باشه 

تا لبخند بزنن .

تا زندگی کنن 

تا براشون اون نداشته خودم بشم 

اون حسرت تو دلم

اون ذوق و هیجان تو چشم یه دختر معمولی که موهاشو میپیچونه و با گیر کنار گوشش نگه میداره 

من هیچوقت به هیچی جز اون لحظه فکر نکردم 

من فقط دیگه خستم :( 

دیگه دلم نمیخواد تو زندگی هیچکسی باشم 

چون حس میکنم هیچوقت هیچکودوم ازین تلاشام دیده نشد 

هیچوخ کسی نفهمید من میخوام حالش خوب باشه 

هیچوخ کسی نفهمید من وجود دارم هستم 

و میخوام زندگی کنم ...

دیگه تموم شد .

  • ۰۱/۰۸/۱۴

نظرات (۲)

برای بقیه نه، برای خودت ادامه بده. خودت اولویت باش. بهترین خودت باش:)

پاسخ:
گاهی انجامش سخت میشه 

وقت بازنشستگیه

پاسخ:
هعی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">