متنفرم از زندگی با خونواده ایرانی
از زندگی با خونواده ایرانی متنفرم
از با خونواده ایرانی زندگی کردن متنفرم
انزجار برانگیزترین تجربه زندگیم محدودیت هایی بوده که تو این جامعه مزخرف و ارزشگذاری ای که برای متحمل شدن هر چیز احمقانه ای به بهانه خونواده بوده
حالم داره بهم میخوره واقعا
ازین که هر بار سر کوچیک ترین حقوحقوق زندگیم باید بحث کنم
بجنگم
ادامه بدم
دووم بیارم
کدوم ارزش ؟ کدوم کشک
گاهی حس میکنم چقدر سگ جونم که این حجم زیاد از درد رو متحمل میشم
خیلی بیشتر از حد تصورم سگ جون شدم
ولی واقعا خستم
گاهی واقعا فکر میکنم جز فرار راهی نمونده
همه فرار کردنا این نیست آدم کوله پشتیشو بندازه رو شونش دربره که
گاهی تو فاصله چند متری از یه آدمی اما دلت فکرت ذهنت همش جای دیگه ایه
انقدی که دلت نمیخواد در اتاقتو باز کنی یا صداشو بشنوی
اره من حقیقتا هر چقدر سعی کردم صبور باشم نتونستم
حالم ازین مردسالاری تو خونواده ها داره بهم میخوره
دارم بالا میارم این حجم از محدود شدنمو
و واقعا از نظر روانی بهم ریختم و میدونم از دست هیچ مشاوره و روانپزشک و کوفتو زهر ماری کاری برنمیاد
چون اصن هیچی عوض نمیشه
هیچی :(
واقعا دارم متلاشی میشم
- ۰۴ اسفند ۰۰ ، ۱۳:۵۴