من همیشه هروقت که قرار بود از انتطار بنویسم مینوشتم وقتی فلان اتفاق بیفتد موهایم بلند تر شده
امروز در عکسی که ازمن اندات دیدم چقدر موهایم بلند تر شده
- ۲ نظر
- ۱۶ آبان ۰۰ ، ۲۳:۴۳
من همیشه هروقت که قرار بود از انتطار بنویسم مینوشتم وقتی فلان اتفاق بیفتد موهایم بلند تر شده
امروز در عکسی که ازمن اندات دیدم چقدر موهایم بلند تر شده
تو خوابگاه یهو تصمیمشو گرفتم
هنوز کسی نمیدونه
یادته چند شب پیش نوشتم دلم جاده میخواد ؟
گس وات
امشب جاده داریم
آهنگ داریم
و این هفته پاییز داریم
اگه بچه ها گند نزنن به شیفتامون کسی از چیزی باخبر نخواهد شد
خوشحالم :)
قراره کساییو ببینم که مدتهاست دلتنگشونم
سو
رهایی..
الانم اینجا نشستم و دلم به شدت به شدت ویفر شکلاتی و شیرنارگیل میخواد
لخته لخته خون در وجودم جانم را به آتش میکشد
به همه لحظه های فروریخته در نگاهم فکر میکنم
به ثانیه ثانیه آوار روی شانه هایم
به درد وجودم
به چنگ انداختن درونم
به خالی شدن از سنگ شدن
چرا تمام نمیشود این اندوه به خاک نشسته
چرا تمام نمیشود این مهر به دل ننشسته
چرا این دیوانگی اوجی ندارد
چرا این همه خاکستری در من فرو ننشسته
چرا این خشم به جان نشسته ته نمیکشد
چرا این حوصله سر رفته خاموش نمیشود
مگر نه اینکه لب های خشکم خون شد
مگر نه انکه نگاه معصومم در تنگنای سیمان های کوچه پس کوچه های بی سروته گم شد
مگر در دل من چیزی جز کینه ماند
من هیچ نمیخوهام
هیچ نمیخواهم
حتی پایان.
این هفته تکلیف همه چی مشخص میشه نمیدونم قراره چه اتفاقی بیفته
نمیدونم اصن میشه یا نمیشه
اما خب ...
من امید دارم بشه
میرم سوار اولین اتوبوس تو ترمینال میشم و تا ابد تو جادهدخفن ترین آهنگای عمق وجودمو گوش میدم
الان که نگا میکنم دنیا پاییز قشنگ تر میشه
ازین به بعد برا اومدن پاییز هم جشن میگیرم
:)