واپاشی
چهارشنبه, ۱۰ آذر ۱۴۰۰، ۱۲:۳۸ ق.ظ
مرداد که میرفتم حس میکردم قراره یه اتفاقی شبیه واپاشی بینمون بیفته
افتاد
برگشتم
دیگه نه ما چارتا اون چارتای قبل بودیم نه اون صمیمیته بود
میدونستم اینطوری میشه اما نمیدونستم انقدر سریع
حالا همه جای این شهر خاطره دارم
با خیابونا
آهنگا
حالا دیگه من جلو نمیشینم که اهنگ بذارم
حالا دیگه ما باهم دوست نیستیم انگار من غریبه ام
بچه ها دوتا دو تا باهمن و من حس اضافی بودن دارم :)
نمیدونم باید براشون خوشحال باشم یا دلتنگ قبلنامون
اما خب زندگیه دیگه
راستی
سایه قشنگه اما چشممو میسوزونه
- ۰۰/۰۹/۱۰