- ۰ نظر
- ۰۱ بهمن ۹۵ ، ۱۸:۵۹
هردفه ک دلم شکست خودم شیشه خورده هاشو چسبوندم بهم تا دوباره دل داشته باشم
تا نذارم آدما حسمو دلمو غرورمو مهربونیمو خوب بودنمو وانسانیتمو ازم بگیرن
تا اجازه ندم باشکستن دلم منم محکوم کنن ب مثل خودشون بودن
باید خودتو آماده کنی واس از دست دادن همه چی تو چندثانیه
باید یاد بگیری تو زندگیت خودت حالتوخوب کنی خودت اشکاتوپاک کنی خودت بلندشی اینجا از ناجی و قهرمان خبری نیست
باید بزرگ بشی
فقط ی چیزی نذار بزرگ شدنت سادگیتو ازت بگیره
نذار مهربونیات یادت بره
دل نشکن ت مث اونا نباش
خودت باش خودخوبت خودمهربونت خوددوستداشتنیت...
ت چ بخای چ نخای همه ی روزی تکراری میشن
ت واس بقیه بقیه واس ت
چاره ای نداری جزاینک قبولش کنی این زندگی تکراری رو
درست همینجاست ک ی قطره اشک میریزه رو گونه راستتو هیچکس نیست تا بادست چپش اشکتو پاک کن ومحکم بغلت کن و ت باصدای ضربان قلبش آروم بشی وهمه چی یادت بره
نیومدم اینارو بنویسم ک تهش بگم کسی نیست
برو جلوی آیینه خودتو نگاکن
ببین خودت هستی
ت واس تغییر زندگیت بوجود هیشکی جزخودت نیاز نداری
بلندشو رویاهاتو تو زندگیت نقاشی کن
واس ساختنش تا تهش تلاش کن
قوی باش
هیشکی نمیتونه تورواز پادراره
ت خودتو داری
خودت...
راستش هیچ کلمه ای توان بیان ندارد.
خیلی سخت است ... خیلی تلخ ... خیلی دردناک...
شاید فقط سکوت ...
معنی انسانیت جایی میان آتش و آوار جان داد...
ب احترام انسانهایی ک تکیه گاهشان با پلاسکو فروریخت...
عاشق وقت هایی هستم ک موهایم را میبافم هندزفریم رابرمیدارم و میروم
میروم ک کلی راه بروم آرام و ممتد و شاید طولانی
فقط عجیب نیست در این حین فقط آهنگ کجاست بگو چاوشیمان پلی میشود!!؟
گاهی دلم میخواهد بنشینم پای قصه زندگی آدمهایی که هیچوقت ندیدم و نمیشناسم...
گاهی آدمهای غریبه آشناتر بنظر میرسند.
نمیدانم میتوانی با نوشته هایم کنار بیایی یا اصلا حس درونش نوشته میشود!؟
من خیلی بهتر از آنچه تصورش را بکنی بلدم خودم را از همه بگیرم ,نبودنم را دستشان بدهم و بروم ب امان خدایم...
من خیلی بیشتر از آنچه تصورش را بکنی گره خوردم ب تنهاییم.