ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

دلم لاک پشت میخواهد

ب طرز وحشتناکی  آرامشش لازم است...

  • ۲۷ دی ۹۵ ، ۲۳:۵۲

من خیلی بهتر از آنچه تصورش را بکنی بلدم خودم را از همه بگیرم ,نبودنم را دستشان بدهم و بروم ب امان خدایم...

من خیلی بیشتر از آنچه تصورش را بکنی گره خوردم ب تنهاییم.

  • ۲۷ دی ۹۵ ، ۲۳:۴۷

راستش آدم های دوروبر من انقدرسرگرم آدم های دوروبرشان هستند ک من برایشان اصلا وجود نداشته باشم...

  • ۲۷ دی ۹۵ ، ۲۳:۴۳

یکی بیاد ب من یادبده چطوری رمز ADSL هک میکنن!


بعدانوشت:

خب با تشکر فراوان از تمامی دوستان جهت اطلاع رسانی

ما نتیجه گرفتیم بعد کنکور بصورت تخصصی رو این مهارت کارکنیم !

باتشکر ویژه از هپرجان بعدکنکور مزاحم میشم   :)  منتظرباش وعده ی ما فردای کنکور!!

دنیای ما بیشتراز اینک ب تکنولوژی نیاز داشته باش ب آدمه مهربون   خوب   بامحبت   باشخصیت

و در یک کلمه    ب انسان نیاز داره.

 

 

مدیونید پا نشید برقصید

 

 

 

داره برف میاد و ما بسی خوشحالیم.....

از بین گل های دستش یک گل رز سفید انتخاب کردم

بعد ازحساب کردن لبخند روی لب هایش نشست

ازاوپرسیدم خواهرداری ؟     باصدایی مظلوم گفت :بله خانوم

گل را دستش دادم و گفتم:این را از طرف من هدیه بده به خواهرت.   چشم هایش برق زد

حالا من مانده بودم  و بغض گلویم...


نمیدونم عملت خوب پیش رفت یا ن
نمیدونم حالت بهتر شده یا ن
ولی اون روز از ته دلم واست دعا کردم درد نکشیبعد از اون روز دیگ پیدات نکردم
امیدوارم هرجا هستی دیگ درد نکشی
دیگ کسی اذیتت نکنه
امیدوارم دیگ حالت بد نش
دیگ نخوری زمین
امیدوارم دیگ نفست بند نیاد
امیدوارم امتحاناتو خوب بدی
امیدوارم دیگ وقتی سرتو گذاشتی رو سینه داداشت از درد نگی از وصیت نگی براش خواهری کنی
دیدی من تک تک حرفاتو نوشته هاتو یادمه
فقط اون آدرس لعنتی و اسمت یادم نیست
خدا جون نذار بشینه موهای دوستشو ببافه
بذار جلوی آیینه موهای خوشگل خودشو ببافه و روش گلای ریزه سفید بذاره
اونو ب خونوادش ببخش
من شاید هیچوخ پیداش نکنم ولی ت ک میدونی کجاس ت ک میتونی همه چیو تغییر بدی
نذار سرطان امیدشو رویاهاشو ارزوهاشو ازش بگیره
خواهش میکنم...

چقدر دلش میخواست او هم یک وبلاگ داشت ک از خودش مینوشت از هویتش از وجودش از دلش از خودش از دوروبرش
چقدر بیشتر دلش میخواست او هم مثل او عاشق نوشتن باشد...


میگویند دعوا نمک زندگیست
اما ن اینک همش نمک هایت را بیاوری بریزی روی زخم مچ دستش!

  • ۲۵ دی ۹۵ ، ۰۸:۱۸