امروز یه پسره ۲۲ ساله ارتروسکوپی داشتیم صداش زدم بریم اتاق عمل لباس عملشو برعکس پوشیده بود
بعد بهش گفتم لباس زیر نداری با شک گفت نه ! گفتم مطمئنی گفت منظورت از لباس زیر چیه میگم شورت دیگه شورت
بعد تو اسانسور بهم میگه من یه امپولم نزده بودم تا حالا یهو اینجوری شد
بعد اینا همه از اتاق عمل اومده رفتم تحویلش بگیرم به همکارم میگم استقلال یه گل زد یهو برگشت گفت اه شانس
بعد بخاطر داروی بیهوشی میلرزید و در حالی که میلرزید میگفت اینستامو بده چک کنم
من سر هر کدوم ازینا فقط خداروشکر میکردم ماسک هست که خنده های منو نبینه
تهشم برگشت گفت من ارتشیم ستوانم دو تا ستاره ام دارم
من به کل نظرم راجب ارتشیا عوض شد
بعد ازونور یه عمل رینو داشتیم مریضو که میخواستم ببرم پسره بغلش کرد لبشو بوس کرد تو آسانسور
بعد که اومد براش گل رز قرمز خریده بود و شکلات
برای بخش ما و بخش بالا هم شکلات برد
تهشم یه بسته مسواک و دستمال مرطوب داد گفت مال شرکت خودمونه
بعد من سرم مریضشو زدم هدنرسمون گفت الهی که خدا همچین یاری نسیبت کنه منم بلند گفتم امییین 😂
فرداام قراره یه تغییر خفنناک بکنم که به هیشکی نگفتم حتی مامانم اینا
خلاصه که میانترم شفاهی قلبم هیچی نخوندم
ولی ذوق تغییرمو دارم به شدت
- ۷ نظر
- ۲۲ دی ۹۹ ، ۲۰:۰۴