ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.
و تو
از
هر آنچه
تاکنون
دیده بودم
زیباتری

بایگانی

۱ مطلب در مهر ۱۴۰۴ ثبت شده است

خب طبق گفته های قبلیم اگر مگر بیان جایی شبیه به اینستا بود و میشد هایلایت درست کرد یه مجموعه ای درست میکردم از اگر مگر هام 

مثلا الان اگر یه خاورمیانه ای با دلار 120 تومن و سکه 120 ملیون نبودم 

لابد از اومدن پاییز ذوق همه وجودمو میگرفت 

لابد دلم میخواست بافتنی یاد بگیرم کالیگرافی یاد بگیرم چیزای جدید امتحان کنم 

لابد اگه مثلا یه دختری تو یکی از داهاتای آمریکا بودم دیگه لازم نبود دو سال دنبال مدرکم بدوام اصن مدرک لازم نداشتم 

میرفتم به گاو گوسفندای بابام میرسیدم ذوق چکمه ها و لباسامم میکردم 

والا بخدا اصنم نمیدونستم ایران کدوم جهنم دره و خراب شده ایه و چیه کیه و کجاست