ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

۳۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

عاشقِ یکی که خیلی خوبه، شدن

خیلی سخته!

تو فک کن بخوای با مهربون‌ترین آدمِ دنیا مهربون باشی، بخوای برای شاعر شعر بنویسی، بخوای دلِ یه عاشقو با عشقت بلرزونی!

سخته دیگه...

تو هر راهی بخوای بری اون قبلِ تو، خیلی قبلِ تو، تا ته رفته!

تو هرجور بخوای غافلگیرش کنی، میبینی تهش اونه که داره با خوبیای بی‌حدومرزش، غافلگیرت میکنه!

فک کن یه عمر از دنیا بد ببینی و عاشقِ اونی بشی که شکل هیچکس نیست!

بعد ببینی چقد خوب‌تر از توئه! چقد یه وقتا در برابرش بدی! چقد قدِ عقل و احساست کوتاهه دربرابرش!

عاشقِ خوبای روزگار شدن سخته! چون تو هی هرروز باید قد بکشی و قد بکشی و باز قدت به مهربونیشون نرسه!

همه دوست دارن خوب ترینو درکنار خودشون داشته باشن!

همه نمیدونن در کنارِ خوبا بودن سخته!

همه نمیدونن از پسِ دوست داشتنش جوری که باید، برنیومدن و مُردن از تصورِ نبودنش، چه شکلیه!

عاشقِ آدمای بزرگ شدن، بزرگت میکنه... اما نه به سادگی...

م.م




امیدوارم همیشه دلت آروم باشه ...


تولدت مبارک محکم ترین تکیه گاه دنیا...

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۱۱:۰۱

بچه ها دلم به شدت برای ویس گذاشتن تنگ شده !!

موج شدیدی که یه مدت توی بیان بود خوب بودا !!

سوال بپرسید جواب بدم !!

همینطوری هرچی به ذهنتون میرسه بنویسید زیاد بشه!!


(فقط جفت علامت تعجبا!!)

وِمْ مُءَ ای لِیْدی گاگانه دی ای ای میاما دِ ای جَفِری کسی وِش شُمارَ نِمِدا ایسِ سِکُ وِرَمو رَفْتَ گِرَمی!!

در آن سوی درد های این تن دشتیست.

جانا ، این دره را طاقت بیاور.  آنجا تو را سخت در آغوش خواهم کشید.  ورای هرچه بود و هست و میتواند باشد ...

امروز با چسب زخم کتابمو از فروپاشی نجات دادم !

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۰۱:۱۹