ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

۴۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

موهایی چیده شده از ته...

  • ۰ نظر
  • ۰۲ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۵۶

میروم پشت پنجره اتاقم

یک نفس عمیق از ته دل

هوای خنک

بوی یاس می آید

آسمان تنها یک ستاره دارد

معنی اسمم

من تهش باور میکنم

 

راستی پسربچه کوچه پشتی دوچرخه هم دارد و خواهرش را آبجی صدامیکند

 

هرچقدر بااو صحبت میکنم تغییری نمیکند

 

امروز فهمیدم حال خوبم هم مثل حال بدم برای کسی قابل باور نیست

پس نتیجه حاصل این است که     من  یک غیر قابل باور ته اتاقم هستم

 

 

 

 

 

 

 

یه سری وبلاگ ها هست دوست داری نوشته هاشونو بخونی حالا به هردلیلی خوب یا بد وقتی ستارشون روشن بشه باهرعنوانی میری دنبال پستش تابخونیش حتی اگه هیچوقت واسش ننوشته باشی

 

خیلی کنجکاوم و دوس دارم  بدونم وبلاگم واس کدوم یکی از بچه ها اینطوریه!wink   بگید خب!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این آهنگو خیلی دوس دارمangel

یادمه چندبار تو وبلاگ نارین گوشش کردم 

چقددلم واسه نوشته هاو عکسای نارین تنگ شده

بعد فیلتر شدن وبش گمش کردم

کاش یکیتون بدونه الان کجاست یا آدرسه وبشو بدونه یا یوزر اینستاشو...

دلم واس نارین خیلی تنگ شده...

خیلی...

 

دلم برای وقتایی که نوشته های نارین و عرفان و پری رو میخوندم وواسشون مینوشتم تنگ شده...

همشونوگم کردم   مثل خودم...

مثل خودم که گم شدم و پیدا نمیشم.

 

...

 

 

 

 

  • ۰ نظر
  • ۰۱ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۰۵