ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

بهم بهترین کتابایی که خوندین معرفی کنید لطفا :)

بیشتر از همه الان دلتنگ چی ای؟ 

کی با من میاد کتاب جنس ضعیفو بخونیم؟ 

بودن توی این شرایط اذیتم میکنه 

بودن بین این ادما 

بودن بین این همه حس بد 

دلم میخواد نبینمشون دیگه 

تجربه CPR:

حدود نیم ساعت داشتیم CPR انجام میدادیم اما برنگشت 

بیماری که نیم ساعت قبلش بود , توی یه کاور مشکی رفت