ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

مدت هاست کسی برای بافتن موهایم سراغی از جعبه ی بالای کمدم نگرفته... تا همان پاپیون کوچک دوستداشتنی گمشده ام را به موهایم سنجاق کند...

خودم ...

گمشده ای ک هرچه تلاش میکند پیدا شود کسی دنبالش نمیگردد...

تجربه یک ناشناخته...

شنیدن صدای آرام نفس هایم در گوشم...


و مایل ها سکوت...................


  • ۰ نظر
  • ۲۰ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۳۴

میگم نظرتون چیه جای تبریک روز دختر انرژیتونو صرف این کنید دخترو بشناسید بیشتر بفهمیدش بیشتر درکش کنید

اخه تبریک گفتن چیو بهتر میکنه

تا حالا شده تغییرای یه دخترو بدونید

شده ببینید چی آرومش میکنه با چی حالش بهتر میشه

ازش پرسیدین دردش چیه دلتنگیش چقده دلخوشیش چیاست

شده بفهمید با چی بغض گلوش ته میکشه

چی اشکاشو از یادش میبره

اصن شده یکم فقط یکم تلاش کنید دنیارو از دید دخترا ببینید و حس کنید

روز کساییو تبریک میگین ک ناشناخته تر از هرچیزین واستون



موضوع نوشتن نیست اهمیت دادنه





lili is playing



  • ۰ نظر
  • ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۰۹

خسته میشی

میشینی ناخوناتو از ته میگیری و اصلا واست مهم نیست لاک روی ناخن هات مرتب نیست

از روی بی حوصلگی دوربینتو برمیداری میری یه خیابونی که تاحالا نرفتی


آدم ها برات عجیب بنظر میان

دور از دنیای هرروزت

حس میکنی بین اون شلوغی هیچکس تورو نمیبینه

از هرطرف پیاده رو صدامیاد

پول های کهنه ای که ردوبدل میشه


وقتی میرسی ته خیابون حس میکنی گم شدی

هیچ عکسی نگرفتی هیچ اهنگی گوش نکردی


فقط فهمیدی هستن آدمایی که شب کردن امروزشون واسشون دغدغست     که حتی به فرداشون فکرم نمیکنن


بعد به این فکر میکنی که اینستا پر از عکسای آدمای به اصطلاح روشنفکری که تو کل زندگیشون چیزی جز ادعا نداشتن


میفهمی زندگی همونقدر که لابلای پول بابای یه سریه لابلای پول کهنه نداشته یه سری دیگه هم هست


لابلای نداشته هاام گاهی باید دنبال زندگی گشت..



لابد الان حس ترحمت بیدار شد     ولی ببین اونا مشکلاشون با ترحم تو ته نمیکشه پس ترحمتو جم کن.


اگه میتونی کاری کنی که دمت گرم نمیتونی لااقل درکش کن.. بفهمش ..     کافیه!







ترجیحم      مدت ها سکوت..

  • ۰ نظر
  • ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۱۹