صحبت هایی با روح
اگه اینجام یه عنجوجک بازیایی مث اینستا داشت که مثلا میشد هایلایت درست کردو این صحبتا
فرا تر ازین امکانات عصر یخبندانیش
یه جایی درست میکردم که بنویسم مثلا من اگه تو شرایط دیگه ای بودم
تو کشور دیگه ای بودم
تو زمان دیگه ای بودم مثلا چیکار میکردم
اینستا خیلی دیگه همه آشناان اصلا من احساس امنیت ندارم ازینکه ملت انقدر از عمق مغز من آگاه باشن
کلا از خیلی وقت پیشا هم همین بودم
حالا بجز امیر که من تک تک گره های مغزیمو تا نگم بهش باز نمیشه ولی خب کنترل مغزم خیلی کار سختیه
قبلناام اینجا خیلی راحت تر از بقیه جاها مینوشتم
اصن همین که میدونستم کسی قرار نیست بیاد قضاوتم کنه یا بگه اع تو فلان موقع فلان حرفو میزدی راحت بودم
این موضوع به حدی حاد شده بود که من یه مدت یه پیج اینستا داشتم که فقط برا خودم پست میذاشتم
هییییچ بنی بشری توش نبود
ینی کاملا ایزوله
الانم نمیدونم ملت چطور از جزئی ترین چیزای ممکن زندگیشون برا ما عکسو فیلم میذارن
حالا جدیدنا میگن تو خودت انتخاب کردی اینجا باشی
نمیخوام روحمو به سخره بگیرما
ولی دارم تمام تلاشمو میکنم بهش از ته دلم اعتماد کنم که لابد یه چیزی اینجا داشته
پس اوکی من میپذیرمت چون میدونم کهن و اصیلی
امیدوارم اینارو بعدها یادت بیاد
:)
- ۰۴/۰۶/۰۸