ایران گردی
ما ...
ما آدم های سفریم
راستش الان که نشستمو به صدای بارون بیرون خونه گوش میدم و گربه شیطون کوچولومون که اسمش خاکستریه خیلی مودب با چشمای گرد گومبولش نشسته و منو نگاه میکنه به این فکر میکنم که تو زندگی های موازی چطور آدمی بودم
راستی گفتم سفر ...
ما یه مدت پیش شروع کردیم به گشتن ایران
هیچوقت توی زندگیم انقدر احساس آزادی و رهایی و بدون استرس گذروندن روزهامو نداشتن
هیچ دوره ای از زیست من
هیچ تجربه ای عمیق تر آزاد تر و رها تر از این چند هفته و این سفر نبود
میتونم ساعتها ازش بنویسم
اما قشنگیش بخاطر آوردن حس زنده بودنه
من زنده بودم
من دیگه شبیه ماهی ای که فقط رش تو تنگه آبه نبودم
آزاد رها شبیه یه ماهی تو خلیج فارس
وای تجربه جنوب بی نظیره
هواش آدماش حسش زیباییش لحظه به لحظش با دنیا عوض نشدنیه
باید به ترول نرس شدن بیشتر فکر کنم
دلم برا نوشتن تنگ شده بود :)
- ۰۳/۱۰/۰۸
چقدر خوب :))))منم ایران گردی خیلییی دوسش دارم اما تا حالا نرفتم..