ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.
و تو
از
هر آنچه
تاکنون
دیده بودم
زیباتری

بایگانی

ایران گردی

شنبه, ۸ دی ۱۴۰۳، ۰۸:۲۷ ب.ظ

ما ...

ما آدم های سفریم 

راستش الان که نشستمو به صدای بارون بیرون خونه گوش میدم و گربه شیطون کوچولومون که اسمش خاکستریه خیلی مودب با چشمای گرد گومبولش نشسته و منو نگاه میکنه به این فکر میکنم که تو زندگی های موازی چطور آدمی بودم 

راستی گفتم سفر ...

ما یه مدت پیش شروع کردیم به گشتن ایران 

هیچوقت توی زندگیم انقدر احساس آزادی و رهایی و بدون استرس گذروندن روزهامو نداشتن 

هیچ دوره ای از زیست من 

هیچ تجربه ای عمیق تر آزاد تر و رها تر از این چند هفته و این سفر نبود 

میتونم ساعتها ازش بنویسم 

اما قشنگیش بخاطر آوردن حس زنده بودنه 

من زنده بودم 

من دیگه شبیه ماهی ای که فقط رش تو تنگه آبه نبودم 

آزاد رها شبیه یه ماهی تو خلیج فارس 

وای تجربه جنوب بی نظیره 

هواش آدماش حسش زیباییش لحظه به لحظش با دنیا عوض نشدنیه 

باید به ترول نرس شدن بیشتر فکر کنم

دلم برا نوشتن تنگ شده بود :) 

  • ۰۳/۱۰/۰۸

نظرات (۱)

چقدر خوب :))))منم ایران گردی خیلییی دوسش دارم اما تا حالا نرفتم..

پاسخ:
بنظرم شروع بکن 
حتی شده جاهای خیلی نزدیک 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">