خوددلتنگی
چند روز پیشکه دلم گرفته بود نشستم تو راه برگشتن به خونه به این فکر حردم که من عین یه ربات درست عین یه ربات فقط میرم بیمارستانو برمیگردم خونه
بعد همش دنبال یه چیزی بودم که حال بدمو بدتر کنه
حالا یه اهنگ یه اتفاق یه فکر چمیدونم هر چیزی که بتونه حالمو بدتر کنه
این عادتو قبلا داشتم خیلی قبل تر
مثلا مدتها بود که همچین حسی دنبالم نیومده بود
بعد همش گشتم دنبال اینکه یه دلیلی یه چیزی پیدا کنم برا پیدا کردن ریشه این حال
بعد دنبال دلخوشی گشتم
رفتم لابلای کتابای خوشالی فروشی تو مسیر خونه
هی گشتم
هی راه رفتم
چند تا خرید کردم
دیدم حالم خیلی خوب میشه
بعد نشستم فکر کردم دیدم من دلم میخواد انگار همه چی یاد بگیرم
تجربه های جدید
هر چی
هر چیزی که بتونه این روتینو بهم بزنه
تا آهنگ شب مهتاب داریوشو خیلی اتفاقی شنیدم :)
بعد دیدم چقدر دلم کنسرت داریوش میخواد
دیدم چقدر به خودم حال خوب بدهکارمو دارم مدام ازش کار میکشم
و دلم تقریبا برا خودم تنگ شد
- ۰۳/۰۴/۱۶