گذر عمر لب جوی
سه شنبه, ۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۶:۳۱ ب.ظ
این روز ها دلم خوشه به دو روزی دو ساعت دیدنش به اون کف چمن نشستنا
دیشب یه گربه کوچولو اومد بغلم یهو
خیلی عجیب بود اروم اومد نشست بغلمو ازم جدا نمیشد وقتی داشتیم میرفتیم
واقعا حس عجیبی بود
اونم به خونوادش گفت
الان اروم ترم
استرس چیزیو ندارم
فقط به فکر باباجونم
به فکر چشم بابا
و کمر اون
سونو خودم اصلا مهم نیست
الان دیگه خیلی خیلی راحت تر از قبلم
ذهنم آزاده ...
- ۰۲/۰۴/۰۶