معجزه طور
دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ۱۰:۱۳ ق.ظ
ساحلیمو پوشیدم
با حوصله نشستم کتابامو مرتب کردم
به جوونه های درخت توت جلوی پنجره چشم دوختم
عکسارو با گیره درس کردم چسبوندم به دیوار
سیب زمینی و هویج و تخم مرغ رو گاز داره میپزه
من زنده موندم
شاید اونقدر مهم بنظر نرسه اما دختر قصه داشت جدی جدی میمرد
هیچوخ یادم نمیره دیشب داشتم تو تب میسوختمو خودم خودمو پاشویه میکردمو اشک میریختم
نمیتونستم از جام تکون بخورم اما با تمام دردش مجبور بودم کارامو خودم انجام بدم
این همه اومدم از خوبیای تنها زندگی کردن گفتم اینارم داره
واقعا داشتم آرزو میکردم بمیرم ولی تموم ش
دیگه درد نکشم
من زنده موندم !
پسر من هنوز زنده ام
و این برام واقعا معجزست
- ۰۱/۱۲/۲۹