ذره ذره سوختن
شنبه, ۱ بهمن ۱۴۰۱، ۰۶:۴۴ ق.ظ
اون هیچوخ حواسش به من نبود برام وقت نداشت حوصله نداشت و من همیشه حس اضافی بودن داشتم
همیشه حس میکردم کافی نیستم
به اندازه کافی خوب نیستم
این حس موند
مدتها
سالها
روزها
هرروز حسش کردم
تو موقعیت های مختلف
تو شرایط به شدت متفاوت
من واقعا نمیدونستم چطور میشه ازین تله قربانی بودن بیرون اومد
همیشه به این فکر کردم که طوری با بقیه باشم که دوست دارم اونا با من باشن
بعد گذشت متوجه شدم کم کم اصن دیگه دلم نمیخواد باشم
هی میخواستم برم
نباشم
دیگه نمیتونستم ادامه بدم اونجوری که باید ..
- ۰۱/۱۱/۰۱