ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

یکی شده با من

جمعه, ۲۳ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۱۲ ب.ظ

بوی هات چاکلت تو خونه پیچیده 

خیلی اتفاق ها افتاده 

اما بهترین اتفاق این اخر هفته تصور قابی بود که تو توش برام غذا درست میکردی 

غذای گرم ...

خونه زیبا ..

امنیت 

و تو ..

تو خلاصه تمام حس آرامش منی 

اینکه بشینم و به جزئیات کارهایی که انجام میدی نگاه کنم آرومم میکنه 

به اینکه بیدار بشمو تو کنارم نفس بکشی 

قفسه سینت بالا پایین بشه 

تو همیشه زیبایی 

برای من معنای آرامشی 

معنی باریدن برف و چشم دوختن به دونه های کوچیک برفی که میشینن رو شاخه های بدون برگ درخت توت توی حیاط 

تو بوی بچگیامو میدی 

گردنت بوی شوق و هیجان نوجوونیمو میده 

عشق تینیجری من 

جرات استقلال و دل به دریا زدن من 

دلم میخواد بخاطر بیارمت 

اون تارا زنده بشه جون بگیره دوباره 

شبیه جوونه کوچیک یه گیاه فراموش شده 

تو شبیه خودتی برام 

تو توی قلب من میتپی 

آخ ...

کاش بلد بودم با کلمه های بهتری توصیفت کنم 

کاش میتونستم بیشتر به حالت چشمهات به حرکات مژه هات موقع پلک زدن 

به دستات موقع کار کردن با گوشی نگاه کنم 

تو شبیه یه خیال راحت و بدون دغدغه ای 

شبیهِ شدن 

تونستن 

یکی شده با من 

  • ۰۱/۱۰/۲۳

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">