ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

مای سلف

چهارشنبه, ۱۴ دی ۱۴۰۱، ۱۱:۲۵ ق.ظ

اولین باری که تنهایی سینما رفتم کنکوری بودم تازه شهر محل زندگیمونو عوض کرده بودیم و هیچ مطلقا هیچ دوستی نداشتم ولی تجربه کردن حس خوبی بود 

کافه میرفتم 

پیاده روی میرفتم 

میم بعد شنیدن اینا بهم گفت منزوی 

گفت اعتماد به نفست پایینه 

ولی من بیشتر از انزوا حس میکنم که بی نیازم 

این عدم نیاز به بشر دوپا حس قدرت میده 

این حس تجربه کردن با خودت 

زندگی کردن با خودت 

خودت 

این عدم توانایی تو زندگی با بقیه 

این اوج لذت از تنهایی 

این پذیرفتن و در آغوش کشیدن خودم ...

  • ۰۱/۱۰/۱۴

نظرات (۵)

  • توت‌فرنگی اولِ بهار ``
  • وتی چقدر دلم میخواد اینایی که تجربه رو کردیو تجربه کنم :")))

    سینما، پیاده روی، کافه، یا حتی دوچرخه سواری:))) و همه اینا تنهایی..

    میدونی ما شهرمون سینما نداره؟ اجازه ندارم برم دوچرخه‌سواری اونم تو این هوایی که جون میده براش؟ یا کافه رفتن حتی با دوستام چه برسه تنهایی.. هه.

    پاسخ:
    بذار یه چیزیو برات بگم 
    تو زندگیت برا هر چیزی باید بجنگی مبارزه کنی هیچ چیز بدون سختی به دست نمیاد 
    هر چیزی یه تاوانی داره 
    اگه دوسش داری پاش وایسا براش تلاش کن امتحانش کن 
    منم هرکاری ازم بربیاد برات میکنم :) 
  • مهدی ­­­­
  • خودت اگه از وجود خودت لذت ببری بقیه دوست خواهند داشت همراهت باشن

    پاسخ:
    واقعا دیگه برام مهم نیس 
  • جیران کمندی
  • درست فکر میکنی

    اصلا هم انزوا نیست

    پاسخ:
    اوهوم :) 
  • شاگرد خیاط
  • به این درجه در عرفان

    استغنا میگن

    پاسخ:
    😂
  • حامد احمدی
  • عالیه. 

    تعریف ت از تنهایی و بی نیازی و خوش گذرانی اشتباه است.

    اما اصلا مهم نیست. حداقل تا سه سال. شاید پنج سال. حتی هشت سال.

    فقط یک خواهشی دارم. یک نکته دارم. خواهش ندارم. چون تو بی‌نیازی و دلم رو میشکنی.. اما از شوخی گذشته، اون نکته:

    فرموله نکن این فرم زندگی رو. نگو این بهترین روش زندگی است. نخواه کسی با تو موافق باشه. به دیگران روش زندگی ت رو معرفی کن، ولی اصرار نکن. 

    فوق‌العاده است این مسیری که میری. اما این قسمتی از مسیره. ممکنه پنج سال دیگه فکر ت عوض بشه. تکامل پیدا کنه. پخته تر بشه. بنابراین راه رو برای سر زدن به جاهای دیگه دشت باز بذار. خوش بگذره در این جهانی که در او زندگی می‌کنی. فکر کنم، ولی فکر شده نرو، برو، که داری درست میری.

     

    پاسخ:
    من فرمولی دست کسی ندادم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">