ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.
و تو
از
هر آنچه
تاکنون
دیده بودم
زیباتری

بایگانی

جو بیمارستان ها

سه شنبه, ۶ دی ۱۴۰۱، ۰۷:۴۵ ق.ظ

این بیمارستانی که بودم به شدت موجودات سم داشت 

هنوز هستم به فکر استعفام 

امروز با خونوادم میخوام راجبش صحبت کنم 

این یکی بیمارستان جو خیلی صمیمی بینشونه 

بچه ها خیلی با اون بیمارستان فرق میکنن 

بینشون حس زنده بودن داری 

روز اولی که منو دیدن باهام خیلی صمیمی و محترمانه برخورد کردن 

و ...

من دلم قرص شد 

به اینکه مثل اونجا قرار نیست هرروز توهین بشنوم 

هرشیفت بابت هرچیز کوچیکی سرم داد بزنن 

و عین یه دیکتاتور محض و به تمام معنا باهام استفاده بشه 

بچه های اینجا همه باهم کار میکنن .

برا همین نمیذارن کار رو زمین بمونه

من خیلی وقته کیفیت برام مهمه 

اصلا دیگه مهم نیست توی بهترین و بزرگترین بیمارستان شهر باشی 

مهم اینه آدم دلش خوش باشه 

من بین اینا احساس غربت نمیکنم 

بااینکه ممکنه گاهی ترکی صحبت کنن 

گاهی کردی 

و گاهی اصلا صحبت نکنن 

فقط چون مهربونترن باهام ...

  • ۰۱/۱۰/۰۶

نظرات (۱)

  • ریزوریوس ❤:)
  • گاهی وقتها میفهمم چه وبلاگ های خوبی رو فالو میکردم و خبر نداشتم:)

    پاسخ:
    قربونت برم من 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">