تهش میرسیم به اینکه نیدونم چی میشه
درحت توت دم پنجره روز به روز بیشتر برگاش میریزه
من دلم میگیره اما گرمه به بهتر شدنم با جوونه زدن دم عیدشون
تو دفترم نوشتم من حالا به نسبت چند ماه پیش راحت تر تمرکز میکنم
مث خانومای خونه رفتم اسفناج خریدمو املت قارچ اسفناج بی نظیر بود
به آفتاب یواشکی تا وسط خونه خیره میشم
خوابم میاد
دارم شورو میکنم جدی
دارم میرم
با خودم فکر میکنم موندن فایده نداره
اینجا زندگی آدما و دلشون
من دیگه خدافظی ام نمیکنم
فقط ساکت میشم
پی امای سین نشدمو دو طرفه پاک میکنمو ساکت تر میشم
دیگه نمینویسم .
دیگه اصن دلم نمیخواد بنویسم
دلم گرفته
ته حسابم چیزی نمونده
لیست چیزایی که بعد حقوقم باید بگیرمو ازونایی که فقط دلم میخوادو ضروری نیس جدا میکنم
به دختر تو آیینه نگاه میکنم
لاغر تر شده
زیر چشماش ریمل ریخته
خونه مرتبه
دوستام نیومدن
سکوتشو دوس دارم
به هیشکی زنگ نمیزنم
گوشیمم زنگ بخوره میشه فهمید باباس
چشمامو میبندم
به چیزایی که قراره یاد بگیرم فکر میکنم
نمیدونم چی میشه
- ۰۱/۰۹/۱۹