ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

نمیشه نشد نذاشتی

يكشنبه, ۲۹ آبان ۱۴۰۱، ۱۰:۴۱ ب.ظ

من هیچوقت دوستی نداشتم که وقتی دلم گرفته منو برداره ببره لب ساحل 

گوش کن بهم 

من الان بیشتر از هر زمان دیگه ای احتیاج دارم آدما بودنشونو بهم ثابت کنن 

اما نیستن 

نگام کن 

من گریه هامو کردم ضجه هامو زدم 

حالا بارها با خودم تکرار میکنم دیگه نمیتونی اون تارارو داشته باشی 

تو چیز باارزشیو از دست دادی 

نه چون تو قلب من کشتیش 

چون دیگه هیچوقت هیچکس هیچجوره نمیتونه اونطوری بهت دل بده 

اصن بیا فکر کنیم 

یادمه قبلنا دوستم بهم گف تارا تو خیلی خوب عاشقیتو مینویسی 

نمیدونم نظرش راجب مرثیه نوشتنم چیه 

من نمیدونم 

نمیدونم باید چیکار کنم 

چیکارت کنم 

ازت متنفر بشم ؟ نمیتونم

عاشقت بمونم ؟ منو نمیخوای 

چیکار کنم پس؟ 

با خودم لج کنم؟ 

با کی؟ 

دیگه هیچی برام معنایی نداره 

نه که تو معنی همه چی بوده باشیا نه 

تو فقط کمک میکردی همه چیو حس کنم 

تمیز کردن خونه 

آشپزی 

تکون خوردن برگای درخت توت دم پنجره 

آش تجریش 

پاییز 

دلتنگی 

هوس آغوش 

محکم گرفتن دست 

لمس تن 

اینارو که مینویسم گریم میگیره 

واقعا توانایی جلوی اینو گرفتنو ندارم

بابا همیشه میگه تو که هر کاری میخوای میکنی 

منو نمیخوای دیگه 

من چطوری بخوام دوستت داشته باشم 

میگم دوستت چون همیشه مینپشتم دوستِت دارم 

کسره ام میذاشتم دم ت اولیه 

شبیه اسمم

میدونی من چند شب هوستو کردم 

میدونی چند تا ماه کامل دیدم بهت فکر کردم 

اصن تو میدونی من چقدر یخ کردم به بودنت فکر کردم 

نه نمیدونی 

تو هیچی نمیدونی 

اصن نخواستی که بدونی 

الان میفهمم نخواستنتو 

الان میبینم 

الان حس میکنم 

دنبال چراشم نیستم 

فقط ...

...

:`(

  • ۰۱/۰۸/۲۹

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">