صبوری صبوری صبوری
سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۰۷:۱۸ ب.ظ
برای من زندگی همون برگ زرددی بود که امروز بعد خریدن نون و کلوچه فومن وختی بعد یه شیفت لانگ از بیمارستان میومدم افتاد جلوی پام
برام اون پسته پوست دارای دور میدونه
برام دغدغه یخچال خریدنه :)
همینقدر ساده
همین فکر کردن به چی درست کردن برای شام وختی گرسنمه
قراره اتفاقای خوبی بیفته :)
من بهش خیلی امیددارم
- ۰۱/۰۶/۰۸