ه ج ر ت
شنبه, ۲۵ تیر ۱۴۰۱، ۰۶:۰۳ ب.ظ
هیچ مهاجری فعل هجرت را یکسان صرف نمیکند
ما هر کدام به امیدی ترک وطن کرده ایم
هیچ آدمی خانه اش را ولو خانه ای روی آب ، به همین سادگی بیخود و بی جهت رها نمیکند که برود
چرایی اش برای هر آدمی با دیگری فرق میکند اما بعد هجرت ما همه دلتنگی های بی حد پر بلایمان را یکسان صرف میکنیم
هر بار که سوار آن اسب بزرگ آهنی میشویم نمیدانیم به خانه میرویم یا برمیگردیم
مهاجر به شوق زندگی پرواز میکند
اما حکایت ما مهاجران خزان پذیر ایرانی حکایت پرنده های مهاجر زاینده رود بی رود است ما میخواستیم همین یک بار فرصت زندگی را زندگی کنیم اما در آسمان و زمین و کوه و دریا پر پر میشویم
حالا مانده ایم با دندان خشم بر جگر خسته بسته و ذکر مدام هیهات بر لبهایمان ازین جان های جوانی که بی جان شد و هزار امید بنی آدم که بر باد رفت ...
- ۰۱/۰۴/۲۵