ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

2000 روز نوشتن

جمعه, ۳ تیر ۱۴۰۱، ۰۷:۴۵ ق.ظ

نوشتن برای من همیشه پناهگاه بوده 

من از وقتی کم کم شروع کردم به شناختن خودم نوشتن کنارم بود 

گاهی ساکت شدم 

گاهی تو دفترم برای خودم نوشتم 

گاهی تند رفتم 

۲۰۰۰ روز خیلیه نه ؟ 

حس عجیبی داره 

اینکه دو تا هزار روز گذشته 

جالب تر اینه که نمیدونم ۲۰۰۰ آینده کجام و چیکار میکنم 

این حس علاقه به ادامه دادن 

این ندونستن 

حس عجیبیه 

ولی دوسش دارم 

با همه پستی بلندیاش 

با همه اتفاقاش 

حرفا نگاه ها 

اینجا برای من یه وبلاگ معمولی نبوده پناهگاهم بوده همیشه حتی اگه حس امن بودن نداشتم 

امسال قراره اتفاق های عجیب غریب زیادی بیفته 

من تا اینجا تصمیم های عجیب غریب خوبی گرفتم 

ولی از این لحظه به بعد قراره عجیب تر از همیشه بگذره 

 

  • ۰۱/۰۴/۰۳
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.