ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

این روزها به توان بی نهایت

جمعه, ۲۷ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۰۴ ب.ظ

گاهی اوقات حس میکنم اونقدرا که باید تخس نیستم 

نمیدونم یهو خیلی ساکت میشم اونقدر که خودمم متوجهش میشم 

یهو دلم نمیخواد هیشکی باشه

سریال میبینم 

درس میخونم 

میخوام بگم زندگی میکنم 

ولی بدون ادما 

یهو مثلا به خودم میام میبینم مدتهاست با کسی حرف نزدم 

اونجوری که بتید تو جمع نبودم 

و خب عجیب نیست برام من مثلا یهو اون آدمی میشم که دلخوشیام تو دستای خودمه 

دوست داشته شدن حس خوبیه اما کی؟ 

دقیقا وقتی که تو به طرف مقابل حس متقابلی داشته باشی حسی که نباشه از زهر بدتره 

برا همین اونایی که در جواب اونی که دوست داره انتخاب میکنی یا اونی که دوسش داری میگن اونی که دوسمون داره رو درک نمیکنم 

اصن یه طرفه هیچی پیش نمیره 

 

 

  • ۰۱/۰۳/۲۷
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.