ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

خونه پدر جون آدمو برمیداره میبره به قبلنا 

حتی اگه زندگیش نکرده باشی 

مثلا عکسا 

وای عکسا اکثرا مال دهه سی بود 

من عاشق نوستالژی و قدیم و اون حس مینیمال سادشم 

من عاشق این حس کند بودن و آرامش تو خونه ام 

عاشق دیدن محله ها و خونه های قدیمی و داستاناشون 

اینکه از قبلنا برام تعریف کنن .

صدای تاس رو تخته 

ظرفای قدیمی 

من بعد از چندین سال این حس هارو تجربه کردم 

 

تصمیمم برا کوتاه کردن موهام داره قطعی و قطعی تر میشه 

خیلی مسخرست که اگه صبر کنم چند ماه بعد چند برابر باید پول بدم ؟ 

و این در حالیه که به شدت دوس دارم موهامو آمبره کنم 

خلاصه که اینطوریا 

 

  • ۰۱/۰۳/۲۵
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.