ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

Rifigh

يكشنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۱۵ ق.ظ

میدونی نه این مهمه که تو کیلومتر ها ازم دوری 

نه حتی اینکه تا حالا ندیدمت 

مهم اینه ما کلی شبو روز باهم بزرگ شدیم اشک ریختیم دلتنگ شدیم خندیدیم آهنگ گوش دادیم آهنگ خودمونو داریم شوخی کردیم جدی دوست داشتیم دعوا کردیم از اول شورو کردیم تو تخمی ترین حالتمون پشت هم موندیم 

دلمون نیومد همو ول کنیم نتونستیم ول کنیم بریم 

تو تنها بازمانده از اتفاقای تلخی شدی که دلم نمیخواست بخاطر بیارم 

وسط همه قضاوتا همه پشت خالی کردنا موندی برات خودم بودم 

میخواستم بگم من یه عالمه لحظه بد داشتم ولی تو همیشه واقعی بودی برام 

نمیتونستم باورت نکنم .

دوست داشتنت بودنت شوخیات همش از ته دلته 

یه عالمه حرف دارم بنویسم ازین مدت اما بمونه برا خودمون :) 

همین دیگه 

برات یه عالمه آرزوی گوگولی میکنم 

و امیدوارم لبخندای ته دلت امسال اندازه لپات تو بچگیات باشه

یه عالمه دوستت دارم 

ماچ 

  • ۰۱/۰۳/۱۵
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.