ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

Haircut

يكشنبه, ۱ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۳۴ ب.ظ

من همیشه کاری که ازش ترسیدم رو انجام دادم 

تا بخودم ثابت کنم چیزی نمیتونه منو از پا در بیاره 

ساده ترینش اینکه من هیچوقت موهام رو کوتاه نکردم 

ترسیدم 

هزار تا دلیل اوردم که مثلا خوب نمیشه بهم نمیاد سالها طول میکشه بلند بشه 

خوشگله تازه بهش رسیدی رنگش کردی اووووو هزار تا دلیل ریزو درشت و تاثیر حرف بقیه و پشیمون شدنمو 

ولی تصمیم گرفتم برم کوتاهش کنم :) 

نمیدونم همیشه وقتایی که یه مدت طولانی دلم گرفته سعی کردم یه چیزیو تو زندگیم تغییر بدم یه جایی مثل همیشم نباشم 

  • ۰۱/۰۳/۰۱

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">