محکم بغلم کن محکم محکم یه جور که انگار تو یه جاده گمشده برف گرفته گیر کردیم و طلوع صبح رو قرار نیست ببینیم
سه شنبه, ۳ اسفند ۱۴۰۰، ۱۲:۵۳ ق.ظ
خودم انتخاب کرده بودم که از تو زخم بخورم. نمیدانم عمیقترین زخمی بود که میخوردم یا قرار است بعدها زخمهای شدیدتری نیز به خودم بزنم. از زخم خوردن خوشم میآید؟ نه. ولی اینکه از تو چیزی به یادگار داشته باشم و هر کسی نتواند به آن نزدیک شود و فقط برای خودم باشد، دوستداشتنیست. خوب نیست. بد هم نیست. فقط دوستداشتنیست.
- ۰۰/۱۲/۰۳