تو برام حس حرکت آروم هوای ملس دم صبح روی گردنمی
چهارشنبه, ۲۷ بهمن ۱۴۰۰، ۰۸:۲۴ ب.ظ
باید دستتو میگرفتم میبردمت بک تو بلک باهات میدیدم
میدونم شاید کاری نباشه که دلت باهاش باز بشه اما خب من عاشق اون چند ثانیه بعد از اتمام نمایشم .
اون چند ثانیه رو به تو نگاه میکردم
به تو که چشم دوخته بودی به صحنه و احتمالا چند ثانیه بعدش که برگشته بودم سمتت نگات کنم باهام چشم تو چشم میشدی
همش چند ثانیست اما من حاضر بودم برا اتفاق افتادنش هر کاری بکنم
هر کاری ..
بعدم که نگام کردی دستمو محکم تر قفل کنم تو دستت
و به این فکر نکنم کجای تاریخ دارم نفس میکشم و
زندگیم وسط کدوم جغرافیاست
همه چیز برای چند ثانیه ساکن بشه همه چیز ، بی حرکت ..
و
تو تعریف همه جزئیاتی برای من ..
- ۰۰/۱۱/۲۷