بزرگ شدن به معنای واقعی کلمه
چهارشنبه, ۲۰ بهمن ۱۴۰۰، ۱۱:۳۷ ب.ظ
فاطمه بهم گفت وقتی دیدم با نگین حرف میزدی خیالم راحت شده
گفتم چرا
گفت چون با هیچکدوم از بچه های کلاستون حرف نمیزدی
دلم برات سوخته ولی وقتی دیدم تو که خوبی فهمیدم مشکل ازونا بوده
من میدونم فاطمه چیزی تو دلش نیست
میدونم خودم تا وقتی مجبور نشم حرف نمیزنم
میدونم مشکلی تا حالا با بچه ها نداشتم
ولی از حس ترحم متنفرم
متنفرم
متتننففرر
ولی خب هر چی بزرگتر میشم دیگه چیزی برام مهم نیست
اونقدرها مهم نیست
مثلا امروز قضاوت شدن برام مهم نبود
اصن حرفا دیگه برام مهم نیست
مثل اینکه جدی جدی بزرگ شدم
حس عجیبیه ...
- ۰۰/۱۱/۲۰