ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

دنیای موازی من

سه شنبه, ۱۹ بهمن ۱۴۰۰، ۰۹:۲۱ ب.ظ

توی دنیای موازی 

من برات با صدای خودم کتاب میخونم 

حواسم به ساده ترین و کوچیک ترین حرکاتت هست 

مثلا خط کنار لبت موقع لبخندت 

خط های کنار پلکت موقعی که باهات شوخی میکنم 

مژه هات موقع پلک زدن 

حرکت انگشتات وقتی دستمو گرفتی 

اون بیرون کسی اذیتمون نمیکنه ...

از چیزی نمیترسیم 

تنها نیستیم 

از چیزی فرار نمیکنیم 

تو دنیای موازی همه چی خوبِ خوب نیست اما اونقدرهاام که این دنیای واقعی بده بد نیست 

من فقط دلم میخواست مراقبت باشم 

که دلت آروم باشه 

که حالت خوب باشه 

اصن من چیزی جز این نمیخواستم هیچوقت

.

  • ۰۰/۱۱/۱۹
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.