ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

شروع یک پایان

شنبه, ۱۶ بهمن ۱۴۰۰، ۰۱:۵۳ ب.ظ

بخش زنان 

مسئول بخش کوید مثبت استعلاجی 

استف مثبت استعلاجی 

چهارتا از نیروها مثبت استعلاجی 

بار قبلی که روی این صندلی نشسته بودم بچه بودم 

میگم بچه چون میدونستم همه چیز قرار سخت بشه اما نمیفهمیدم 

دلم خوش بود 

چند تا دلخوشی کوچیک داشتم 

شایدم دلگرمی 

گذشت 

بزرگ شدم 

الان میفهمم فقط خودمم 

دقت کردی ؟ ننوشتم میدونم نوشتم فهمیدم 

فهمیدن با دونستن خیلی فرق داره 

ولی باز کلی مهر تو دلم قلمبه شده 

دلم میخواد ساکت بمونم حرف نزنم 

تاالانم موفق بودم 

مثلا به شدت رو مود غر زدن بودم اما چیزی به کسی نگفتم و صبوری کردم 

این آخرین بارها داره شروع میشه و من قراره سریع تر از چیزی که فکرشو بکنم وسط وسط میدون باشم 

باورم نمیشه زمان انقدر سریع داره میگذره ...

و من باید شروع کنم 

هرچقدر مینویسم ذهنم خالی نمیشع .‌‌..

 

  • ۰۰/۱۱/۱۶
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.