شب تولد
چهارشنبه, ۱۳ بهمن ۱۴۰۰، ۰۹:۳۵ ب.ظ
امشب خودم بودم
ناخونای کوتاه با لاک مشکی
رژ لب قرمز
خط چشم سفید
و ریمل
موهای باز
لبخند و چشم های پف کرده
علیرضا یه جا جلوی همه گفت واقعا چرا فکر کردی برامون مهمه شب آخریه که هستی و دیگه قرار نیست باشی؟
من بغضم گرفت چون راست میگفت مهم نبود
هیچوقت نبود
حتی اون شبی که بهم پیشنهاد داد
یا اون شبی که فهمیدم با ثمینه
یا شبی که نیما گفت با رلشه
و همه چی از هم پاشید
و من جون کندم تا این آدما پیش هم بمونن و نشد ..
کسی ندید
علیرضا راست میگه نبودن من برای کسی مهم نیست
فقط کاش این حقیقتو امشب ، اونجا ، وسط جمع ، به روم نمیاورد..
- ۰۰/۱۱/۱۳