همچنان خشم خشم خشم
این پنجمین موقعیت کاری ای بود که بابت گه کاریای دانشگاه عنم از دست دادم
خب اینکه برا بیگاری کشیدن ازمون شیفتارو دو برابر کردن و از همین اول با تهدید شروع به کار کردن هم اصلا چیز عجیبی نیست
اتفاقا همین صبح لایو یه دانشجوی ترم آخر پزشکی دانشگاه ایرانو دیدم که شاکی از آموزش دانشگاه و طرز برخورد مدیرگروه و توهین به خانواده و شخصیتش بابت اعتراضش بود
میخوام بگم سر تا ته اینجا یه گهه
هیچ فرقی هم نمیکنه تو یه دانشگاه معروف تو یه شهر بزرگ درس بخونی یا یه دانشگاه کوچیک تو یه داهات کوره
فقط حیف حیف اون روزایی که گذاشتم برا کنکور
واقعا اگه عقل الانمو داشتم جای احمقانه برا کنکور درس خوندن همون اول اپلای میکردم برا رفتن
ولی اشکال نداره
از الان به بعد دیگه آخرینها شروع شد
آخرین امتحان
آخرین شیفتا
آخرین دیدار دانشجوهای احمق دانشگاه
هم گروهایی که حالت تهوع میگیری رفتاراشونو میبینی
آخرین بارها داره رقم میخوره
و نمیتونی تصور کنی چه بار سنگینی از رو دوش من برداشته میشه که از شر این دانشگاه و مدیرگروه و استادای روانپریش خلاص شم
آخ که دانشگاه چه تجربه گهی داشت برام
که من همه ذوق و شوقم رو برای یاد گرفتن از دست دادم
حتی دلم نمیخواد بخاطر بیارمش
همشو
دارم بالا میارم از شدت صبوریم از شدت تحملم سکوتم
این اجبار مسخره ای که هیچوقت قرار نیست دلتنگش باشم
- ۰۰/۱۱/۰۲