ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

ییهوییا

شنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۰، ۱۱:۱۶ ق.ظ

هیچی اندازه هیچ کاری نکردن به من کیف نمیده! 

واقعا بهترین استراحت بنظرم اینه آدم دغدغه های فکریشو چند روزی بذاره کنار 

و خب به این فکر کنه مثلا فقط امروزو داره

واقعا این روزا ذهنم ملتهبه 

اینطوری بودم که یهو دلم میگرفت ازینکه قراره چی بشه قراره چه واکنشی به افتادن فلان اتفاق داشته باشم 

از جزئی ترین کارا تا بزرگترین هدفا 

وای هندل کردنش 

این مدت واقعا یه لحظه هایی تا مرز اشک ریختن پیش رفتم 

ولی باز سعی کردم به داشته هام به تجربه هام به لحظه هام فکر کنمو حالمو خوب نگه دارم 

گاهی خسته و پاره ادامه دادم 

ولی زندگی همینه من دوسش دارم 

حتی اگه تهش پاره نفهمم کی خوابم برده 

:) 

و آخ امون ازین ییهوییای زندگی ! 

بریم ببینیم این تجربه چی از آب درمیاد 

 

 

  • ۰۰/۱۰/۲۵
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.