ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

یه حرفایی تو دلم هست

سه شنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۰، ۰۸:۲۳ ق.ظ

من از درون شبیه این دخترام که بین یه گله پسر بزرگ شده و از طرز راه رفتنش میشه فهمید چقدر تخسه حرف زدنش رفتارش 

از بیرون یه آدم آرومِ ساکت 

با خودم میگم باور کن 

ته دلمم میخوام باور کنم

اون شب زهرا بهم گفت تو بلد نیستی از دخترونگیت استفاده کنی مث پسرا رفتار میکنی غدی  مردم با نازو ادا همه کاراشونو راه میندازن با یکم عشوه من پوکر ساکت نگاش میکردم و به این فکر میکردم اونبار که دوستم برگشت گفت اع ببخشید یادم برات بایکیتتو باز کنم پوکر چراوار غلیظ نگاش کردم گفتم مگه خودم فلجم که تو باز کنی برگشت گفت تو چرا شبیه هیچ دختری نیستی که دیدم 

خیلی وقتا این حرف دلمو میگرفتوند چون فکر میکردم یه چیزی کم دارم 

اینکه صبورترم هی سعی میکنم کنار بیام با شرایط و هی رو این صبر کار کنم برام دیگه شکنجه اور شده بود 

اما الان ؟ راضیم .

راستی جاده :) 

تهران گشنگم :) 

من :) 

  • ۰۰/۱۰/۲۱
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.