جستار
یه روزی دستتو میگیرم میبرم جایی که مهرداد داره آکاردئون میزنه و یه جایی دور از شولوغیا میشینم کنارتو دستتو محکم میگیرمو باهات حرکت دستاشو نگاه میکنمو وقتی حواست نبود یواشکی به حرکت مژه هات موقع پلک زدن نگاه میکنمو به این فکر میکنم که تماشا کردنت چقدر میتونه آرومم کنه
و احتمالا دلم نیاد پلک بزنم تا طولانی تر نگات کنم
راستی این اولین باریه که دارم زمستونو زندگی میکنم
من همیشه از سرما متنفر بودم
اما الان به دستات فکر میکنم به آغوشت به بودنت
و خب حتی به اینکه شاید بیشتر این حرفهارو خودم بهت نگم
تو دقیقا شبیه حس شکلات داغ تو سرمای شب یه روز کاملا بارونی ای
گفتم که عاشقانه ترین کار برام بافتن یه لباس گرمه ؟
حالا من که بلد نیستم
اما هر بار که هر کدوم از لباسای گرمتو پوشیدی فکر کن قلب منه که بغلت کرده تا سردت نشه
تا مراقبت باشه
تا پیشت باشه
تا حتی نگات کنه ...
تو برام the lonely walts آلبوم دورنادئونی
همونی که هیچوقت نداشتم اما اونقدر گوشش دادم که توی تمام سلول های مغزمه و تپشای قلبمو نفسامو باهاش حس میکنم
حالا تو که از همه اینا بی خبری ولی من مثل همیشه میگم امیدوارم قلبت حس کنه و کلی مراقب خودت باشی و دلت آروم باشه ...
دوستت دارم
نزدیک ترین به من ..
- ۰۰/۱۰/۰۳