پناهگاه شبام
پنجشنبه, ۲ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۳۹ ب.ظ
ولی یه شب سرتو میذارم رو پام و با موهات بازی میکنم انقدری که خوابت ببره بعد تا صب به جزئیات صورتت نگاه میکنم
مژه هات
پلکات
ابروهات
ته ریشت
لبات
و احتمالا لحظه ای که اشکم نزدیکه بیفته ، بالارو نگاه میکنم که لابلای موهام گم بشه و نیفته رو صورتت ..
یه شبم مچاله میشم تو بغلتو حل میشم تو بوی گردنت
و صبح زودتر از تو بیدار میشم تا باورم بشه خواب نبودی
نمیدونم کی کجا چطوری
فقط میدونم یه روزی پیدات میشه تا من دووم بیارمو نفس بکشموبمونم تو این یه ذره غبار گم شده تو کهکشون..
- ۰۰/۱۰/۰۲