ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

نمیدانم که چرا انسان تا این حد باخوبی بیگانه است... وهمین درد مراسخت می آزارد

ابهام

آدما به اندازه حرف هایی که نمیزنن از هم دور میشن ...

بیا بریم همونجا که میترسیم .

هم آغوشی شان یک نبرد بود .

غریبانه زیست مان در پیله اندوه

من اگه خسته شبیه تن ایران بودم

ما روزهایی رو زندگی کردیم که قابل زیستن نبود

اما من در همان روز های سخت هم تو را دوست داشتم ...

آنچه ما زندگی می انگاشتیم ، اینجا مرگ بود .

دنیایی کوچک ، رویایی بزرگ

پس زخم هامان چه ؟

رها گشته در تنهایی خویش

و ما ، ساکنان گوشه غمگین عالم ..

سالها پیش جسمِ نیمه جونم میونِ دریا غرق شد،
دیگه هیچی یادم نیست.

بایگانی

اره هی میخوام بگم

سه شنبه, ۲۵ آبان ۱۴۰۰، ۰۲:۴۹ ب.ظ

آبان همیشه ماه اتفاقای عجیب غریب زندگی من بوده

معمولا تصمیمای قطعیمو تو این ماه گرفتم 

رفتم 

دل کندم 

تموم کردم 

زندگی چیز غیرقابل پیش بینی ایه 

آما دوستداشتنی 

به مراتب دوست داشتنی تر از تجربه نکردنش 

دلم میخواد ساعتها بشینم و فکر کنم 

به همه چی 

به صداهای اروم توی خونه گوش بدم 

فیلم تهران من حراج رو دوباره ببینم 

بشینم کاپوچینو بخورم 

من قدر تک به تک چیزایی که دارمو میدونم 

حتی چیزایی که ندارم 

میدونی 

ادم گاهی خسته میشه

دارم فکر میکنم کیفیت چقدر مهم تره 

اصن این ذهن لامثصب پدر منو دراورده انقدر که فکر کرده 

ولی خب اینطوریه که سبک میشه سبک میشه یهو باز سنگین میشه ولی من اون سبک شدنشو خیلی دوست دارم 

پاییز چقدر خوبه 

چقدر دوسش دارم ...

راجب خیلی چیزا دوست دارم بشینم حرف بزنم 

ولی یا حوصلم نمیکشه یا حس میکنم بی فایدست 

راستی این مدت به شدت بیشتر فهمیدم خیلی از آدما لیاقت خیلی چیزارو ندارن :) 

  • ۰۰/۰۸/۲۵
تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.