امنگاهم
شنبه, ۱۷ مهر ۱۴۰۰، ۰۴:۱۵ ب.ظ
مریض تخت سه
مریض روبروی استیشن
اولین بار اینطوری شناختمش : اون مریضی که جمجش تو شکمشه
چی؟ شکمش؟
همون که مغزش ریخته بیرون
چی؟ ریختع بیرون ؟
گفته بهش دست بزنید
من بهش دست نزدم
بالای تخت نوشته تاریخ بستری ۴/۶
چشماش
آخ چشماش ..
اون قشنگ ترین چشم های دنیارو داره
چشم های روشن مژه های بلند و زیباترین حالت چشمی که تابحال دیدم
امروز ته ریش داشت
من بالای سرش مات و مبهوت به این فکر میکردم که اگه سالم بود اگه سرپا بود اگه مغزش منبسط نشده بود اگه اگه اگه
قطعا یه نفر شیفته حالت چشمهاش منتظرش میبود
- ۰۰/۰۷/۱۷