تیکه های پازل
دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۰، ۰۶:۴۰ ق.ظ
انقدر این دو هفته لانگ وایسادم با تعداد مریض بالا که حس میکنم خستگی تو عمق وجودمه
اما حس خوبیه
خیلی چیزا دیگه یادم نمیاد
وقت فکر کردن به خیلی چیزارو ندارم
خیلی چیزا برام مضحک و مسخرست
ثمین میگه من هربار راجب کسی گفتم خوبه بدترین شکل ممکنشو نشون داد
که نیست
داشتم فکر میکردم شاید راست بگه
ولی اینکه هربار که به یه جمعی وابسته میشم باید بعد از یه مدت به اجبار یا دلخواه رها کنم خود خود زندگیه
دلم براشون تنگ میشه
اما اینکه هوامو داشتن کافیه
امیدوارم هر کدوم ازین تیکه های پازلی که همیشه نیما میگه هر جایی افتاد آروم باشه و حالش خوب باشه
این خواسته قلبیمه :)
- ۰۰/۰۴/۱۴